۲۳ آگوست ۱۴ ، ۲۰:۱۶
پنجرهای رو به نور
بسم الله
بیاید روراست باشیم و قبول کنیم آشپزخانه گاهی میشود مامن. اینکه آدم از سرِ دلتنگی یا برایِ تقسیمِ شادی بیفتد به جان وسایلش، از گاز شروع کند که برق میزند از تمیزی اما باز دستمال به دست آماده باشد، یا جایِ فنجان ها را برای چندمین بار عوض کند؛ قاشق ها را از اول دستمال بکشد و ردیف بچیند.اما کنار اینها یک قانونِ نانوشته و مهم قرار دارد که آشپزخانه باید پنجره داشته باشد، اندازه اش چندان اهمیتی ندارد. براى اینکه روح زندگى همراه با عطرى که از قابلمه روی گاز میرسد تکمیل شود، لازمه اش نور است و این پنجره. حتى همین که هر روز صبحِ زود، قبل از صدایِ قل آمدن آب از لابه لای درخت لیمو، خورشید صبح به خیر بگوید. هر چقدر هم اهل ظرف شستن نباشید همین پنجره چنان سر ذوق میآورد که آدم دوست دارد برخلاف قبل، جلو سینک بایستد و تمام ظرف ها را بشورد و زمانی این حسِ خوب تکمیل میشود که پرنده ها بیایند به پنجره نوک بزنند و منتظر آب و دانه هر روزشان باشند و این یعنی خود ِ دوستی و زندگی.