فانوس‌ها همه خاموش

من از دیارِ حبــیب‌م

فانوس‌ها همه خاموش

من از دیارِ حبــیب‌م

۱ مطلب در ژانویه ۲۰۱۴ ثبت شده است

۱۸ ژانویه ۱۴ ، ۲۳:۳۴

عطر لیمو

بسمه الله..
بی حوصله و سرما خورده نشسته‌ام به کتاب خواندن ُ نخواندن، این که نمی‌دانم کدامشان، ربط پیدا می‌کند به بی حوصلگی، این  هم احتمالا ارتباطی با سرماخوردگی ندارد، اصلا می شود یک معادله چند مجهولی که از هر راهی حل کنی باز هم نکته مبهمی دارد برایت. موسیقی که هی تکرار میشود ُ من فکر میکنم به هوایِ خوبِ این روزها. انگار که قصد کنم بی حوصلگی را دور کنم، اما با هر کلمه اش خاطره ای تکرار میشود که بارِشان بر دوش‌ست را دوست ندارم.
پرده را کنار می‌زنم، پنجره را باز می‌کنم، کتاب ها را برمی‌دارم، مینشینم کنار پنجره، خیره به درختِ لیمو و شکوفه‌هایش. عطرش بی حوصلگی را دور میکند، درختِ لیمو عزیز.