فانوس‌ها همه خاموش

من از دیارِ حبــیب‌م

فانوس‌ها همه خاموش

من از دیارِ حبــیب‌م

۲ مطلب در مارس ۲۰۱۳ ثبت شده است

۱۷ مارس ۱۳ ، ۰۱:۳۳

بیایید عیدی بدهیم!

بسم الله...
این پست به دعوت سیده فاطمه عزیز برای بازی وبلاگی بیایید عیدی بدهیم نوشته شده است.
شما که غریبه نیستید: خاطراتِ کودکی‌ست ملقب به هوشو که با مادربزرگ و پدربزگ‌ش زندگی می‌کند ، داستان کتاب واقعی‌ست و همین واقعیت و صمیمیت که در کلمات نقش بسته باعث می‌شود با ناراحتی هوشو غمگین و با شادی‌اش شاد شوید. بعد از خواندن این کتاب بیشتر می‌توان درک کرد اگر بخواهیم می‌شود! اسمِ کتاب با طنازی انتخاب شده است ، اگر قصه‌های مجید را دیده‌اید و خوانده‌اید این کتاب که سرگذشته عجیب و سخت نویسنده آن ، یعنی هوشنگ مرادی کرمانی‌ست را از دست ندهید.
مفاتیح الحیاة: تالیف آیت الله جوادی آملی است. شامل چهار بخش است که هرکدام فصل های جداگانه و مشخص دارد. در مقدمه کتاب نوشته است:مفاتیح الجنان، راه سلوک بندگان و ارتباطات انسان با خدا را از طریق انجام دادن اعمال عبادی در سه بخش نماز دعا و زیارات و پاداش آن‌هاهموار کرد ، کتابی دیگر لازم است که جلد دوم و مکمل آن محسوب شود و شئون دنیایی و امور اجتماعی بندگان را بیان کند از این رو این کتاب مفاتیح الحیاة نام گرفت.
احمد احمد: یکی از مبارزان قبل از انقلاب است.عضو گروه‌های مختلف بوده و بارها زندانی شده و در راه هدفش بها سنگینی پرداخته است ، به دلیل عضویت در گروه‌های مختلف اطلاعات خوبی در مورد اعضا و ماهیت و نوع مبارزات دارد ، خاطرات احمد احمد از آن دوران را از دست ندهید.
سه گانه: در میان شعر دوستان کمتر کسی پیدا می‌شود فاضل نظری را نشناسد. این کتاب مجموعه سه جلدی اقلیت،گریه‌های امپراطور و آن‌هاست
خاطرات پراکنده: مجموعه‌ای است از هشت داستان کوتاه. داستان یا به نقلی خاطرات با قلمی روان بیان شده است البته ممکن است گاهی توصیف‌ها خسته کننده به نظر برسد اما حسِ نوستالژیک کتاب بخشِ جذاب آن است، خانه مادربزرگ،دورهمی‌ها و البته توصیفِ تهران قدیم.
اگر دلتان برای این نوع صمیمت‌ها تنگ شده قلمِ گلی ترقی را از دست ندهید.

۱۳ مارس ۱۳ ، ۱۹:۴۲

برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها

..بسم الله
.برایِ من که عاشق زمستان،سرما و برف هستم،آمدن بهار هیجان خاصی نداشت
 عوضش روزهای برفی ، انقدر پر انرژی می‌شوم که می توانم دو ساعت بی وقفه هدفون در گوش ،عرض خیابان ها را طی کنم،مهم هم نباشد دست هایم دارد بی حس می شود
.اما این روزها که دورم ، دلتنگ شده ام
.برای ِ لحظه ای که مادر بزرگ  زیر لب چیزی زمزمه میکرد ُ سبزه عید را آماده
بیشتر اما برای ِ پدربزرگ که باید همه رسوم را اجرا کند ،اینک ِ وقت ِ پهن کردن هفت سین بیاید و هی بگوید سمنو کم گذاشتید ، چرا سبزه را تر نکردید ، قرآن  قدیمی را بیاورید ، قرآن قدیمی حتما یاد مادر و پدرش را زنده می کند برایش 
.همه این ها همراه ریتمِ بویِ عیدی فرهاد میگذرد به خصوص وقتی بخواند برق کفش جفت شده تو گنجه ها ُ شنیدن خاطرات  
وقتی دور باشی دلت بیشتر از همه این ها برای صدای قرآن خواندن پدربزرگ سرِسفره هفت سین تنگ می‌شود
آن وقت است که بهار را دوست داری